تمام کلمه هایی که امشب بینمون ناگفته موند،
تمام قدمای لنگان تو،
شمار تمام آه کشیدنام که مثل بخار نفسم تو خیابون گم میشدن،
تمام یک جفت کفش سفید من،
با همه خستگی به دنبال آژانس گشتن و بدرقه تو،
تکرار همین جمله بود تو ذهنم:
سردمه. یه لیوان آب خنک بهم میدی رفیق!
(برای دوست بزرگوارم هادی)