چهارشنبه، مهر ۰۸، ۱۳۸۸

خدا حافظ!

تمام کلمه هایی که امشب بینمون ناگفته موند،

تمام قدمای لنگان تو،

شمار تمام آه کشیدنام که مثل بخار نفسم تو خیابون گم میشدن،

تمام یک جفت کفش سفید من،

با همه خستگی به دنبال آژانس گشتن و بدرقه تو،

تکرار همین جمله بود تو ذهنم:

سردمه. یه لیوان آب خنک بهم میدی رفیق!
(برای دوست بزرگوارم هادی)

یکشنبه، شهریور ۲۲، ۱۳۸۸

عاشقانه

چگونه میتوانستم بخوانمت.
از زلالترین ذره وجود.
بی تیرگی شب اندود روح.
به زبان مادری سرودمت:
بیر تک آوونتوم یابانگولوم.
Bir tek avuntum,yabangülüm.
کلامم را در تو تأثیری نبود.
دانسته از آنکه نمیدانی، با همان صمیمیت زبان مادری گفتم:
Seni çok sevirem.
با تشکر از دوست استادم: Ayhan Mıroğlu

پنجشنبه، شهریور ۱۹، ۱۳۸۸

تسلیت.

یا علی! ای کاش میتوانستم برایت بگویم. گرچه میدانم میدانی.
تو خود شاهدی.
پس من دگر نمینویسم.
فقط بار دگر نامت بر زبانم باقیست.
بی هیچ حرفی.
یا علی...
ایام تسلیت.

چهارشنبه، شهریور ۱۸، ۱۳۸۸

یکشنبه، شهریور ۱۵، ۱۳۸۸

این دهان بستی دهانی باز شد.



ماه رمضان امسال را بدون مناجات افشاری محمد رضا شجریان هم نتوانستم بگذرانم.

پانزدهم به بعد را با آن میگذرانم.




میگذارم اینجا تا شما هم خواستید گوش دهید.

(برای دانلود راست کلیک کرده و save target az را انتخاب کنید.)