پنجشنبه، شهریور ۱۱، ۱۳۸۹

ماه

روشنی روزهایم را پس بده.
کنار بکش.
خورشیدگرفتگی خسته ام کرده است. 
.
.
.
..........................
*. برای آن هایی که ماه را "ندیدند":
...


.
.
.

.........................
*. از "روز جهنی وبلاگ" عقب ماندم. یعنی در کل از وبلاگم عقب مانده ام.

۱۵ نظر:

افسانه گفت...

اگه منظورت ماه دوم باشه پس شامل منم میشه. البته مارو همین یه ماه بس!
چقدر شب پر ستاره رو دوست دارم گاهی وقتها فکر میکنم خودم کشیدمش!

MoHaMmAd M. گفت...

سلام عزیز ... نمی دانم چرا از به روز شدن وبلاگت خبر دار نمی شوم؛ دور می ماند از چشمانم ... می آیم و می بینم چند پست خوب پشت سر هم نوشته ای

Anonymous گفت...

برای دیدن ماه باید هر روشنایی است از بین ببری تا بتونی بهتر ماه تماشا کنی.
همه چیز ازمون گرفتن امیدوارم یکی پیدا نشه که تماشای ماه ازمون بگیره.

سین دخت گفت...

سلام
ابرها منتظر فرمان تو اند که ببارند و ماه در انتظار دستوری
چه کنند که تو انگار با هیچکس سر حرف و سخن نداری...

عموفیروز گفت...

افسانه:
ببین درمورد شب پر ستاره شوخی نکنا!
من به قانون کپی رایت معتقدم.
این اثر مال خود خود خود خودمه.
هم خودم کشیدمش.
هم مال خودمه.
...............
MoHaMmAd:
سلام از ماست.
کم سعادتیم.
ولی همین که هستی و میآیی و لطف هم داری زیادیمان است.
سپاس.
...............
ناشناس!:
ماه من خودش هر چه روشنایی داشتم را گرفته.
برای اینکه هیچ روشناییدیگری نداشته باشم حتی جلوی خورشید را هم گرفته.
حالا چرا ناشناس!؟؟؟
...............
سین دخت:
ابر و ماه را با من چه کار سین دخت؟
بارانش و تابشش برایدیگریست.
سایه اش مثل اینکه فقط زمستانیم کرده.
سرد و تاریک و خاموش.
چه بگویم؟!!

نيروانا گفت...

مي‌داني عمو جان حتي خورشيد هم گاهي يادش مي‌رود قرارمان با او چه بوده. در ضمن سعي كن دور نشوي از خانه‌ات. دارم بودن نوشته‌هايت معتاد مي‌شوم.

مترسک گفت...

گیجم کردی عمو!رفتم تو haparut الان!هپروت؟!املاشو یادم نمیاد الان!

پیر فرزانه گفت...

همیشه آدم هایی را که دوست داشته ام آّبی بوده اندو آسمانی . طرح هایشان ، افکارشان ، نگاهشان و ....
و تصورم از شما همانی بود که در تابلوی زیبایتان می بینم . چقدر سادگی ها و پشت قاب پنهان نشدن ها حتی در فضای مجازی می تواند آدم ها را زیباتر کند. به آشنایی مجازی با شما افتخار می کنم . باشد تا به دیداری سعادتمند وجودتان گردم.

افسانه گفت...

میبینم همه جمیعا شب پر ستاره رو کشیدن! بعد اون وقت ونسان کی بود؟

Anonymous گفت...

دوست داشتم این پستت رو با آسمان پر ستاره ی نقاشی که خاطراتم را شکل می دهد .... (نقاشچی باشی )

زودیاک گفت...

ما که دیده ایم چه!!:دی
مجبوریم میکنید :پی!
راستی من هم هیچ وقت از بروز شدن وبلاگت آگاه نمی شم!!(توجه کردی چقدر فارسی صحبت کردم!؟)
فکر کنم فیدت مشکل داره! حتما داره! درستش کن!

علی کشاورز گفت...

لابدآن بالا خواهد نوشت که علی کشاورز گفت
آخر علی کشاورز چه دارد که بگوید ؟!
"آرامش شبهایم را پس بده
ماه هر چه نزدیک تر نورش تو چشم تر
برو به درک"
چطوری عموی عزیز ؟

دونا گفت...

منو ماه گرفتگي كلافه كرد
عموووووووووووووووووووووووووووو

samira گفت...

بالاخره ماهو دیدیم و عید شد پس عیدتون مبارک

عموفیروز گفت...

نیروانا:
بر خلاف شعر سلیقه ات درانتخاب کلمات و جمله ها و احساس ها -که همه زیبایند و زیبا- در انتخاب نوع اعتیاد بد سلیقه ای.
سپاس از مهرت نیروانا.
................
مترسک:
خویه!
اصولن هر عالمی به جر این عالمی که من توشم خوبه.
شک نکن.
................
پیر فرزانه:
بزرگی و مهربانی هم در این دنیا، خیلی بیشتر و زیباتر و راحتتر دیده میشوند و درک میشوند.
و منی که درانتخاب دوستی مهربان، سخت گیرم،انتخاب خوبی کردم از همان اوایل که به این دنیای مجازی آمدی.
سپاس از مهرت دوست خوب.
افتخار دیدارتان را خریداریم.
...............
افسانه:
اولا که ونسان نه و عمو فیروز!
چون من همون ونسانم و ونسان هموان من است.
...............
نقاشچی باشی:
حین هم حسی مشترک درباره یک نقاش.
او نقاش خاطرات است.
همین و بس.
چه خوب است که هستی.
...............
زودیاک:
تو که بدت نمیاد ازفارسی.
هر چه فارس تر بهتر.
اما این فیدمم اصلن نمیدوم چشه؟!!
ولی با این وضع اینترنت این خراب شده نمیتونم فعلا درستش کنم.
هر ازگاهیقدم رنجه ای کن و سر بزن تا مفتخر دیدار رویت شود؛ عموفیروز.
..............
علی شکاورز:
سلام علی عزیز.
دورادور جویای احوالت هستم و گلایه مند از اینکه چرا گفته بودی می آیی سری بزنی و نیامدی؟؟؟
بیا اینور ها!
بد نمیگذرد.
..............
دونا:
آروم باش عمو جان.
چت شد تو؟!!
ماه گرفتگی؟!!
ینی چی؟
توضیح بده.
..............
سمیرا:
خوبه که بالاخره تموم شد.
همچنین.
سپاس.